بدون عنوان
سلام پسر مامانی
دو روزه که متوجه شدم
2 تا دندون دیگه پایین و یه دندون هم بالا داری درمیاری. تازگی ها یاد گرفتی وقت و بی وقت بگی آخ خ خ (با تکرار صدای خ). خونه مادر جون وقتی تشک یا پتو پهن میشه عشقت اینه که بیای و خودتو پرت کنی روش و مثلا بخوابی!
روزها بیشتر سرگرم بازی میشی، مخصوصا اگر اسباب بازی هایی مثل ملاقه! بطری! قاشق! ظروف فریزری بدیم دستت.
در راستای کمک به مادر جون میری سراغ جارو و آشپزخونه رو جارو میکنی!
امروز یاد گرفتی به تنهایی و بدون کمک از مبل بالا. اصولا یکی از سرگرمی هات مبل نوردیه! یعنی از روی یه مبل بری رو مبل بعدی! عاشق احساس فتح و غرور بعدشم! به زودی عکسشو میزارم.
چهارشنبه هفته قبل هم تو یک چشم به هم زدن رفتی سراغ کابینت و شیشه روغن زیتون رو انداختی زمین. صدای شکستن هم شما رو ترسوند هم ما رو! و البته متاسفانه یه کوچولو کف پات زخمی شد و خون اومد. من و مادر جون خیلی ترسیدیم. من شما رو بغل کردم تا آروم بشی و پدر جون هم زحمت کشید و کف آشپزخونه رو تمیز کرد! خدا رو شکر به خیر گذشت!
به زودی یک سالت تموم میشه و من یه فکرایی برات تولدت دارم که امیدوارم بتونم اجراییش کنم.