اولین مروارید شیری!
گل پسر مامانی سلام!
دو سه روز پیش متوجه شدم که خط سفید روی لثه ات پر رنگتر شده! تا اینکه شب یلدا وقتی داشتم بهت آب می دادم صدای خوردن دندونت به لیوان حسابی ذوق زده ام کرد! بعله! بالاخره بعد از 10 ماه و 25 روز شما صاحب دندون شدی! البته هنوز خیلی کوچولوئه! مبارک باشه کل پسرم!
به صدای آهنگ و موسیقی و ریتم علاقه داری! اگه شاد باشن پاهاتو از زانو خم میکنی و انگار که میرقصی و اگر غمگین باشن سینه میزنی! سینه زدنت هم خیلی بامزه ست!
موبایل رو برمیداری و به بهانه حرف زدن میبری پشت سرت (مثلا گذاشتی رو گوشت)!
برات پیش بند میبندم تا خودت غذا بخوری! در این مورد نمیشه توضیح داد باید یه بار عکس بزارم تا خودت ببینی!
متاسفانه باید اقرار کنم که عاشق مُهری! یک لحظه غافل شدن همانا و صدای ملچ ملوچ مهر خوردن شما همانا! سجده رفتنای ما هم داستانی واسه خودش وقتی که سعی میکنی مهر رو از زیر پیشونی ما بکشی بیرون! و وقتی از رسیدن به مهر ناامید میشی آویزون شدن از پای ماها و نشستن روی سجاده و ... داستانی واسه خودش این نماز خوندن ما!
امسال اولین شب یلدای شما بود! بنابراین برات شیرینی، ژله هندوانه ای، ژله انار و سالاد میوه درست کردم! البته نتونستی از هیچکدومش بخوری!! آخه دکتر گفته تا یک سالگی نباید مرکبات و رنگهای خوراکی بخوری! اینه که ما جای شما خوردیم!!
با کتاب هات سرگرم میشی، بیشتر از ماشین و اسباب بازی های دیگه! ورق میزنی و میگی "بَ بَ بَ". انگار داری کتاب میخونی! گاهی این کتاب خوندن با پاره شدن کتاب همراه ِ!
همیشه عادت داشتی به پهلو یا به پشت بخوابی! اما یک ماهه که یاد گرفتی به شکم بخوابی! تلاش من هم برای تغییر وضعیتت فایده نداره. چون یا بیدار میشی و گریه میکنی یا دوباره برمیگردی و به شکم میخوابی!
اینجا 5 صبحه!
اینجا هم ساعت از 12 نیمه شب گذشته و شما خیلی خواب آلود هستی اما دلت هم نمیاد که از توپت جدا شی!
توپت رفته زیر کابینت! و این شیرجه برای رسیدن به توپه!