ایلیاایلیا، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 24 روز سن داره

با ایلیا، برای ایلیا

پایان 10 ماهگی

1394/9/19 0:18
نویسنده : مامانی
80 بازدید
اشتراک گذاری

پسر نازم سلام!

حدود یک ماهی هست که مامانی وقت نکرده بیاد اینجا! 13 روز از پایان 10 ماهگی میگذره و شما خیلی شیرین شدی! خیییلییی! خب حالا دیگه حسابی تند تند راه میری اما هنوزم گاهی زمین میخوری. شدی! با اینکه مامانی خیلی اهل موسیقی نیست اما نمیدونم چرا شما اینقدر به موسیقی حساس شدی!! از تبلیغ سن ایچ و دیگر هیچ شروع شد، با آهنگ سریال کیمیا ادامه پیدا کرده و حالا هرچیزی که ریتمی داشته باشه توجه شما رو جلب میکنه! دقیقا یعنی اینکه دست میزنی و از زانو خم میشی روی پاهات و این کارو پشت هم تکرار میکنی! در واقع نوعی حرکات موزون!! 

صداها و آواهات بیشتر و قوی تر شده! حالا دیگه کتاب هاتو خودت ورق میزنی و یه چیزایی زمزمه میکنی! خیلی این کارتو دوست دارم. جالبه که وقتی به صفحه آخر میرسی و دیگه نمیتونی ورق بزنی، شاکی میشی و غر میزنی که دیگه صفخه ای در کار نیست!

در کل یاد گرفتی وقتی در کابینت یا کمدت باز نمیشه یا انتظاری که از یک وسیله خاص داری (که البته فقط خودت میدونی چیه و من سر در نمیارم) غر بزنی یا حتی گریه کنی! حالا دیگه میری روی پنجه پا تا دستو برسونی به روی میز بابایی یا دراور! باید خیلی مراقب باشم! 

نمیدونم چرا یه مدتیه (حدود 3 هفته) که به شکم میخوابی! همیشه عادت داشتی به شونه یا به پشت بخوابی اما حالا حتی نصفه شب هم بیدار میشم میبینم به شکم خوابیدی! باید عکسشو بزارم برات! واقعا با مزه ست!

دو روز پیش رفتیم برات خرید کردیم. یه بوت مشکی خوشگل، شلوار و پلیور و خیلی چیزای دیگه! مبارک باشه عزیزم!

مهمترین اتفاق یک ماه گذشته مهمان هایی عزیزی بودن که هفته پیش اومدن پیشمون. بعله! عزیزجون و عمه ها اینجا بودن! خیلی به ما خوش گذشت، انشااله که به اونا هم خوش گذشته باشه! شما با ساحل جون بازی میکردی اما اگه بهت دست میزد شاکی میشدی و گریه میکردی. وقتی کتاب یا اسباب بازی رو از شما میگرفت به نشانه اعتراض گریه میکردی اما نمیتونستی ازش پس بگیری! خب هرچه باشه شما دو ماه کوچیکتر از جوجه طلایی بودی! 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)