گوشه و کنار خانه!!
سلام مامانی!
سه شنبه با پدر جون رفتیم پیش دکتر فرسار. شما سرمای بدی خوردی و تب داشتی. وزنت شده 8.450 کیلو و قدت هم 72 سانت. دکتر شربت و سرم شستشوی بینی داد. هنوز بهتر نشدی و حتی صدات هم تغییر کرده! با این حال شیطنت هات ادامه داره. عاشق گوشه و کنارهای خونه مادر جون هستی!
یاد گرفتی بگی: پخخخخ، منیمنی و پتکه پتکه! عاشقتم!
با کمک مبل ها و صندلی ها همه جا میری. یاد گرفتی خودت بدون کمک روی پاهات بایستی و دستاتو از ذوق حرکت بدی! وقتی میشینی دوست داری پاتو بیاری بالا و بذاری تو دهنت و وقتی هم که نمیتونی این کار رو بکنی شاکی میشی و گریه میکنی.
یه مدتیه که وقتی خوشحالی و سرخوش در حالت چهار دست و پا قرار میگیری وووو ... پاهاتو از زانو پرت میکنی تو هوا! یعنی جیگری میشی در این حالت! تنها عکسی که تونستم شکار کنم اینه که یه پاتو بردی بالا!
ایلیا در ساک بابایی! بدون شرح!
کلاه و شال زیبا هدیه مامان جون خاله فرزانه جون!