ایلیاایلیا، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 24 روز سن داره

با ایلیا، برای ایلیا

مرواریدهای خاکی

1394/3/28 15:38
نویسنده : مامانی
89 بازدید
اشتراک گذاری

پسر گلم سلام

سه شنبه 26 خرداد 94 هوا خیلی گرم بود! خیلی ها میگفتن چرا اومدین و چرا بچه رو تو این گرما اوردین بیرون! منم میگفتم که دوست داشتم پسر کوچولوم تو این مراسم شرکت کنه تا به سهم خودش از غواصای شهید و شهدای گمنام تشکر کنه! همونایی که از جونشون گذشتن تا ما در آرامش باشیم! هوا خیلی گرم بود و جمعیت زیادی اومده بودن. شما هم لپ هات سرخ شده بود و غر میزدی. به پیشنهاد یه آقایی رفتیم تو یکی از مغازه های نزدیکمون. زیر باد کولر خنک شدی و آروم! حدود 2 ساعت منتظر موندیم تا شهدا رو آوردن! با دیدن تابوت هاشون دلم لرزید و اشکم سرازیر شد. 

اللهم صل علی محمد و آل محمد! روحشون شاد! 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله جون فرزانه
9 تیر 94 23:00
محمدایلیای شجاع من! سلام انگار خاله‌ت هنوز خوب مادرتو نشناخته: من اون روز توی میدون بودم اما اصلاً فکر نمی‌کردم توی اون گرمای عجیب، سیده‌ی ما راه افتاده باشه به استقبال... خدا بهش عمر باعزت بده سال‌ها ازش بندگی‌رو بیشتر و بیشتر یاد بگیری...